جدول جو
جدول جو

معنی چهل بره - جستجوی لغت در جدول جو

چهل بره
(چِ هَِ بَرْ رَ)
نام شاخه ای که از جانب راست به رود خانه لار می پیوندد. (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 67)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عملی که در آن جام چهل کلید را پر آب می کنند و دعاهایی می خوانند و آن آب را بر سر زن نازا می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
(چِ هَِ زِ)
دهی است از دهستان دوغائی بخش حومه شهرستان قوچان. در 53هزارگزی جنوب خاوری قوچان سر راه مالرو عمومی شغل آباد به برگیش. کوهستانی و معتدل است، 96 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ بَرر)
مردم بیابان. رجوع به بر شود
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَهْ)
جبه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ رَ)
دهی است جزء دهستان تیمور بخش حومه شهرستان محلات. در18هزارگزی جنوب محلات و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ دلیجان به خمین واقع است. کوهستانی و سردسیر است، 150 تن سکنه دارد. از رود خانه لعل بار آبیاری میشود. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ سَ)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه. در 12هزارگزی شمال خاوری فیض آباد واقع است، 266 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ خُ رَ / رِ)
کارشناس. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ / لِ بُ)
رجوع به چله بری کردن شود
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ پَ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. در 56 هزارگزی شمال باختری مشهد در جنوب کشف رود واقع است. جلگه و معتدل است و 139 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود محصولش غلات، چغندر و بنشن و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ حُ رِ)
از قراء و مزارع بلوک چناران مشهد مقدس است. (مرآت البلدان ج 4 ص 303). دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد. در 14هزارگزی شمال باختری مشهد و 2هزارگزی جنوب کشف رود واقع است. جلگه و معتدل است و 304 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ دِ رَ)
نام وزنه ای است. (ناظم الاطباء). اوقیه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ بَ رِ)
دهی است از دهستان برده بره بخش اشترنیان شهرستان بروجرد، 1338 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آهو بره
تصویر آهو بره
بچه آهو بره آهو آهوبره
فرهنگ لغت هوشیار
عملی از قبیل عزایم، (در اصطلاح بانوان تهرانی) بسیار آمدن و رفتن از روی چیزی مانند سفره و جامه گسترده
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از ابزار گیوه کشی و آن آلتی است که پس از رد شدن تسمه از کرباس تخت گیوه جهت مهار کردن آن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن بره
تصویر آهن بره
نقب زن نقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثل بره
تصویر مثل بره
((مِ ثْ))
در ادبیات محاوره ای مثل بره کنایه از بسیار رام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهو بره
تصویر آهو بره
((بَ رِّ))
بچه آهو
فرهنگ فارسی معین
آغل صخره ای و محصور شده ی گوسفندان
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمت داخلی آغل بره که محل تجمع گوسفندان ندوشیده است
فرهنگ گویش مازندرانی
دست پاچه
فرهنگ گویش مازندرانی